اینکه سوزنی نداشته باشیم فرق چندانی ندارد با اینکه سوزنمان در انباری از کاه گم شده باشد

گرگ جکسون 

اخبار چیست؟ چیزی که جدید باشد. چیزی که جدید و نیز مهم باشد. مهم به چه معنا؟ به این معنا که نتیجه‌ای داشته باشد. و ملاک سنجشش چیست؟ رابطۀ آنچه در اخبار پوشش می‌دهند و چیزی که نتیجه‌ای دارد. پس نمی‌توان سنجید. چرا؟ چون نتیجه‌بخش بودنش حتمی است. چرا حتمی است؟ چون خودِ آن چیز در خبرها آمده. چه کسی آن را در خبرها آورده؟ سردبیرها. پس نتیجه‌‌‌ها را سردبیرها تعیین می‌کنند؟ نه کاملاً. نه کاملاً؟ مهم این است که مردم چه چیزی می‌خوانند و می‌بینند؛ نباید آن‌ها را ملالت‌زده کنید. پس ملالت تعیین می‌کند؟ ملالت و این حس که چه چیزی مهم است. خب چه چیزی مهم است؟ چیزی که در اخبار می‌آید. 

شبه‌رویداد چیست؟ شبه‌رویدا‌دها همه‌جا هستند؛ اما به‌سختی متوجه آن‌ها می‌شویم. چند نمونۀ آشنا: سخنرانی‌ها، تجمع‌ها، نشست مطبوعاتی، بیانیۀ خبری، بریدن روبان در آیین افتتاحیه، اعلامیۀ سیاسی، واکنش سیاسی، مصاحبه، شرح خصوصیات شخصی، مناظرۀ تلویزیونی، گفت‌وگوی تلویزیونی، مشاجرۀ تلویزیونی، رویدادهای تلویزیونی دیگر، بیان رسمیِ خشم، پشیمانی، راستی، ترس، مقدس‌مآبی، خودشیرینی یا بی‌تکلفی. نکتۀ مهم در ابزاربودن آن است. تحلیل خبر نوعی شبه‌رویدادِ درجۀ دوم است، نه یک رویدادِ به‌خودی‌خود، بلکه کالبدشکافیِ شبه‌رویدادهاست: مانند نقد تئاتر. 

در‌حال‌حاضر، کار سیاست‌مداران خوراک‌رسانی به یک صنعت هیجان و سرگرمی است که «اخبار» می‌نامیم، صنعتی که با جلب توجه و تبلیغ خود به انجام می‌رسد. گزارشگران و کارشناسان، با تحلیل نحوۀ موفقیت یا شکست سیاست‌مداران، در کسوت سخنگو یا چهرۀ رسانه‌ای به سیاست می‌پردازند. علایق به‌طور متناوب عوض می‌شود، بسته به اینکه بازی چگونه انجام می‌شود، رسانه‌ها چه جایی در این بازی دارند و درنهایت روزنامه‌نگاران کارشان را چگونه انجام می‌دهند. امروزه اخبار، اگر به‌درستی فهمیده شود، به شغل سیاست‌مداران و روزنامه‌نگاران مربوط می‌شود. اخبار روایت درام مشاغل است. 

اخبار تلویزیونی می‌خواهد به ما دربارۀ مشکلات هشدار بدهد. در زندگی، وقتی کسی دربارۀ مشکلی به شما هشدار می‌دهد، معنای آن مشکل در چارچوب بافتیِ پنهان و با پاسخ‌دادن به پرسش‌های زیر شکل می‌گیرد: ۱. این مشکل چقدر مهم است؟ ۲. در بخش‌های دیگر زندگی من چه جایی دارد؟ چه اقدامی باید درموردش انجام بدهم؟ برنامه‌های خبری نمی‌تواند به این پرسش‌ها پاسخ بدهند چون قالب و محتوای این برنامه‌ها متناقض است. محتوای آن‌ها می‌گوید: «این خبر خیلی مهم است»، اما قالب آن‌ها می‌گوید: ۱. مهم‌تر از بخش بعدی نیست، ۲. در یک بازۀ زمانی، ۳. به تماشا ادامه دهید.پیام رسمی اخبار این است که هر رویدادی که رخ می‌دهد هم اهمیت حیاتی دارد و هم درعین‌حال کاملاً پیش‌پاافتاده است.بزرگ‌ترین فایدۀ اجتماعیِ اخبار در جلوگیری از فسادهاست، اما اخبار برای جذب مخاطبی که حمایتش می‌کند به همین رسوایی‌ها نیاز دارد رد می‌شود که «آیا اگر اطلاعات و فکت‌ها را به مخاطبش نمی‌رساند، آن مخاطب نمی‌توانست آن‌ها را از جای دیگر به دست آورد یا لزوماً به دام نظریه‌های توطئه و اخبار جعلی می‌افتاد؟». او فرض می‌گیرد که مردم مجذوب برنامه‌اش شده‌اند چون در جست‌وجوی حقیقت یا واقعیت‌ها در باتلاقی از سردرگمی و فریب گیر کرده‌اند.

وقتی از اخبار روی برمی‌گردانیم، با تنهاییِ وحشت‌زایی روبه‌رو خواهیم شد. این تنهاییِ زندگی است. تنهاییِ اندیشیدن، تنهاییِ نداشتن کسی که برای ما فکر کند و تنهاییِ تردید. 

خوشبختی یعنی زندگی در میان یکدیگر در این جهان: جایی که رویدادهای هیجان‌انگیزش فروکش می‌کند و افق‌های زمانی‌اش تا ماه‌ها و سال‌ها بسط می‌یابد. آیا ملالت‌زده نشده‌اید؟ حالا حماسۀ ما را چه کسی روایت خواهد کرد؟ آیا حماسه‌ای خواهیم داشت؟ چه چیزی ما را پیوند خواهد داد؟ هیچ‌کس نمی‌داند. فقط می‌دانیم که یکسری‌مان آرزو می‌کند رؤیاهایمان به حقیقت بپیوندد.

فلسفۀ خبر: رسانه‌ها مقصرند یا خوانندگان؟