«انتخابگرایی فناوری» چیست و چه تفاوتی با بدبینی به فناوری دارد؟
▪️نیل پستمن، نظریهپرداز برجستهٔ ارتباطات، در سال ۱۹۹۲ گفت که ما در عصر «تکنوپولی» زندگی میکنیم. به اعتقاد او، ذهنیت تکنوپولی پس از دورهٔ تکنوکراسی رواج یافته و اکنون «همۀ ابعاد حیات فرهنگی ما تسلیم حاکمیت مطلق تکنیک و فناوری» شده است. اما مفهوم «تکنوپولی» یعنی چه؟ ارتباط آن با رسانههای اجتماعی و فناوری هوش مصنوعی چیست؟ و آیا راهی برای گریز از این حاکمیت مطلق تکنیک و فناوری وجود دارد؟
غافلگیریِ بزرگ کتاب پستمن این است که به گفتۀ او ما دیگر در عصر تکنوکراسی زندگی نمیکنیم. اکنون ما در زمانهای هستیم که او عصر تکنوپولی مینامد. به باور پستمن، در این عصر سوم فناوری، جنگ بین اختراع و ارزشهای سنتی با پیروزی کامل اولی بر دومی خاتمه یافته و نتیجه این شده که «همۀ ابعاد حیات فرهنگی تسلیم حاکمیت مطلق تکنیک و فناوری» شده است. نوآوری و افزایش بازدهی به مکانیسمهای بیچونوچرای پیشرفت بدل شده و هرگونه تردید در مورد ضرورت استقبال از آخرین مدل هرچیز به حاشیه رانده میشود. پستمن مینویسد «تکنوپولی جایگزینهای خود را دقیقاً به همان روشی که آلدوس هاکسلی در کتاب دنیای قشنگ نو بیان کرد حذف میکند. آنها را غیرقانونی نمیکند. آنها را غیراخلاقی نمیکند. حتی باعث عدم محبوبیت آنها هم نمیشود. بلکه آنها را نامرئی و در نتیجه بیربط و بیاهمیت میکند». او نتیجه میگیرد که «تکنوپولی یک تکنوکراسی تمامیتخواه است».
در جامعۀ تکنوپولی، این مفهوم که ما شاید بتوانیم ابزار جدیدی مانند رسانههای اجتماعی را کنار بگذاریم اصلاً موضوعیت و جایی برای بحث نداشت، بلکه چیزی بود که باید نامرئی و نامربوط نشان داده میشد. استفاده از عبارت «ترکِ رسانههای اجتماعی» در سرخط یک نشریۀ برجسته مانند نقصی موقت در این ماتریس بود که باید بهسرعت اصلاح و سپس کماهمیت جلوه داده میشد.
محافظهکاران نسبت به سانسورشدن در رسانههای اجتماعی گوشبهزنگ شدند، لیبرالها از انتشار اخبار کذب خارجیان نگران شدند، و استخراج عمیق دادههای فیسبوک از سوی کمبریج آنالیتیکا زنگ خطری برای همگان به صدا درآورد. این نگرانیهای مشترک دو حزب باعث شد که بسیاری از طرفداران، خسته از این کارزار فرسایشی، این ابزارها را در ذهن خود دستهبندی کنند. با پلتفرمهایی مانند فیسبوک، که قبلاً آن را مفید و بهنوعی الزامی میدیدند، حالا محتاطانهتر برخورد میکردند. این تغییر ادراک شاید در آن زمان کوچک به نظر میرسید اما درواقع بذری بود که درخت مخالفت با الزامات تکنوپولی از آن رشد کرد، همان الزامی که میگوید ما باید به نوید هیجانانگیز هر نوآوریای که در آینده میآید، لبیک بگوییم و آن را با آغوش باز بپذیریم.
امروز، ما میتوانیم نسخه کاملی از این نگرش جدید را ببینیم که به چند جبهۀ مختلف معطوف شده است. کشمکشهای کنونی ما برای درک هوش مصنوعیِ مولد همچون چتجیپیتی از شرکت اوپن اِیآی را در نظر بگیرید. شرکتهای سازندۀ این مدلها وقتی میگویند پیشرفتهایشان اجتنابناپذیر است و سازگاری با حضور آنها بهترین کاری است که من و شما میتوانیم انجام دهیمْ گویی خطبهخط حرفهای پستمن را تکرار میکنند.
مسئلۀ دیگری که بنای تکنوپولی را به لرزه انداخته دغدغۀ تأثیرات رسانههای اجتماعی بر سلامت روان نوجوانان است. پاسخ پذیرفتهشدهای که تاکنون به این نگرانیهای موجه داده شده پیشنهاد استفاده از فناوریِ حتی پیچیدهتری بوده است، مثلاً فیلترکردن محتوای مضر یا بهحداقلرساندن ویژگیهای اعتیادآوری که در طراحی رسانهها گنجانده میشود.
بااینحال، این کاستیها وضعیت موجود، یعنی سازگاری بیاراده با فناوری، را توجیه نمیکند. فقط به این دلیل که یک ابزار وجود دارد و محبوب است به این معنی نیست که ما در آن گیر بیفتیم. با توجه به افزایش هرروزۀ دامنه دسترسی و قدرت نوآوریهای اخیر، داشتن این نگرش ممکن است حتی پیامدهای وجودی برای ما داشته باشد. در دنیایی که ابزاری مانند تیکتاک میتواند، بهناگهان و بر اساس هیچ، هزارانهزار کاربرش را یکشبه متقاعد سازد که شاید اسامه بن لادن آنقدرها هم بد نبوده، و در دنیایی که مدلهای جدید هوش مصنوعی فقط در عرض یک سال توانسته هوش شبهانسانی را به زندگی روزمرۀ میلیونها نفر وارد کند، ما هیچ انتخاب معقولی نداریم جز این که در برابر فناوری و نقش آن در شکلدهی داستان مشترکمان قاطعانه اعلام استقلال کنیم. و این نیاز به تغییر رویه و طرز تفکر دارد. دههها زندگیکردن زیر یوغ تکنوپولی به ما آموخته است که از دوریکردن از جدیدترین پیشرفتها احساس شرم کنیم. اما تکاملِ مثبت و زایا همان اندازه که به اضافهکردن نیاز دارد به حذفکردن هم نیاز دارد، درست مثل روند تکامل در طبیعت.
در سال ۲۰۱۶، هنوز اکثر مردم آماده نبودند که ابزارهایی که به زندگی خود راه دادهایم را با عزم جزم و شدت و حدت بیشتری گزینش کنند. اما گویی تغییری در راه است. پستمن نوشت «هنگامی که یک فناوری پذیرفته میشود، دست خودش را رو میکند: یعنی همان کاری را میکند که برای انجامش طراحی شده. وظیفۀ ما این است که بفهمیم آن طراحی چیست. به عبارت دیگر، وقتی فناوری جدیدی را در فرهنگ خود میپذیریم، باید این کار را با چشمان کاملاً باز انجام دهیم». و امروز بالاخره چشمانمان باز شده است. اکنون ماییم و اقدامکردن طبق آنچه میبینیم.