چند نکته و هشدار مهم درباره بزرگ کردن بچهها در روزگار تربیت رسانهمحور، سلطنت فضای مجازی و…
گفتاری از دکتر سعید مدرسی
(مدیر مرکز تربیتی باران و پژوهشگر و کارشناس نوجوان)
فضای هتلی خانهها
به دلیل درگیریِ بچهها از سنین پایینتر با عرصه رسانه، دوران تربیتی جدیدی در حال شکلگیری است. در حقیقت، فضای تربیتی، شکلگیری و هویت از فضای «خانوادهمحور» و «مدرسهمحور» به سمت تربیتِ «رسانهمحور» رفته است؛ یعنی گروههای مرجع بچهها که در وهله اول خانواده یعنی پدر، مادر، برادر و خواهر بزرگتر بودند و در وهله دوم اولیا و مربیان مدرسه، به دلیل حضور زودهنگام و بسیار زیاد و متنوع و پرتکرار بچهها در عرصه رسانه جابهجا شده است و مرجع بچهها از پدر و مادر و مربیان و گروههای مرجع سنتی به گروههای مرجع رسانهای جدید تبدیل شده است.
گروه مرجع از نظر جامعهشناسی یعنی افراد یا کاراکترها یا قهرمانهایی که در شکلگیری هویت منِ کودک یا نوجوان یا جوان در چهار لایه دانشی، نگرشی، گرایشی و رفتاری اثرگذار است؛ یعنی از نظر دانشی چه چیزی را قبول میکند. از نظر نگرشی در عالم چه نگاهی دارد و چه چیزی را دوست دارد و چه رفتاری را از خودش منعکس میکند. این کارِ مرجع هویتساز است، لذا خانوادهها نگرانند که دیگر خودشان فرزندشان را تربیت نمیکنند و صاحب بچهشان نیستند و فضای خانه صرفاً فضای هتلی و کترینگ شده است و فقط ثابتهای زیستی اولیه بچه در خانه تأمین میشود.
نظارت بر خوراکهای ذهنی و روحی
اولین انگاره و گذاره اساسی که باید برای خانواده و مخاطب جا بیندازیم، این است که فضای رسانهای صرفاً فضای سرگرمی نیست. ما در کنار سرگرمی، هویتیابی میکنیم. باید بدانیم محتوای رسانهای بهمثابه غذاست. یک مادر چطور بر خوراک فرزندش دقتنظر دارد؟ چراکه آثار خوراک روی جسم تقریباً زود بروز پیدا میکند، اما به همان مقدار باید روی خوراکهای ذهنی و روحی که از مبادی ادراکی بچه دریافت میشود، یعنی چشم گوش و ارتباطات بچه هم حساسیت داشته باشیم.
وقتی فضای رسانهای به این مقدار بر بچه ما تأثیرگذار است، باید آثار آن را در لایههای دانشی، گرایشی، نگرشی و رفتاری بررسی کنیم تا ببینیم چه تغییری در مخاطب ایجاد میکند. آیا انتخاب آن، ارزش افزوده برای مخاطب دارد؛ یعنی بعد از دریافت محتوای رسانهای فرزند من باید در خود احساس رشد کند، اما با دیدن برخی محتواها این احساس به وجود نمیآید، چون کسانی که در حال تولید محتوای رسانهای هستند، ازجمله پویانمایی، لزوماً دغدغه تربیتی فرزند ما را ندارند.
آنها به فکر تربیت کودک ما نیستند
کسی که در حال تولید پویانمایی، بازیهای کامپیوتری و فیلمهای سینمایی است، تنها دغدغهاش پول است! نگاه کاپیتالیسمی و سرمایهداری غرب فقط یک چیزی میفهمد، آنهم پول است! اینها صنعت پویانمایی، صنعت بازی و صنعت فیلم است و تا زمانی که اسم آن را صنعت میگذاریم، مترادف با پول میشود. میزان موفقیت یک پویانمایی این نیست که ما این مقدار اثر گذاشتیم یا این معنای پنهان را منتقل کردیم، بلکه آنها در صورتی میگویند که فیلم خوب و موفقی است که سود زیادی از آن برده باشند.
بنابراین برای خانواده باید جا بیفتد که در دوره حاکمیت صنعت سرگرمی قرار دارند و کسانی که برایشان تولید محتوا میکنند، دغدغهشان تربیت فرزند آنها نیست، بلکه دغدغهشان جیب خودشان است. برای پر کردن جیبشان هم باید در پویانماییها جذابیت بگنجانند، مرز و حد این جذابیت کجاست؟ مرزی ندارد! مادامیکه امکان گنجاندن عناصر جذابیتساز در محتوا وجود داشته باشد، آن را قرار میدهند. مادامیکه پول برایشان داشته باشد حتی غیراخلاقیترین محتوا را هم میسازند.
آنها قبیحتر و خشنترین محتوا را میسازند. این محتواها ردهبندی هم دارند، اما اتفاقاً سرمایهگذار از ردهبندی سنی خیلی هم استقبال میکند. اولین کشوری هم که ردهبندی سنی محتوای پویانمایی را در تولیدات خود قرار داد، آمریکا بود؛ چون وقتی ردهبندی میگذارند بهراحتی میتواند بدون ناراحتی و مشقت در بازه ۱۶+ یا ۱۸+ تولید محتوا کند. تازه گرانتر هم میفروشند!
قبلاً مخالفان زیادی داشتند که چرا این محتوا را تولید کردی و چرا این مطلب را در داستان گنجاندی؟! اما اکنون اگر کسی اعتراض کند، میگویند «ردهبندی دارد! ۱۸+ سال است!» بنابراین ما با صنعتی مواجه هستیم که فقط پول میفهمد و تربیت نمیفهمد.
هر هلههولهای نخورید
اهمیت نگاه تربیت رسانهای و تنظیم کردن محیط تربیتی فرزند در قبال رسانهها باید مشخص شود؛ والدین نباید در تنظیم محیط، معیارشان مُد اجتماعی، ترند شدن، لایک شدن و سر زبان افتادن فلان پویانمایی باشد، بلکه باید قبل و بعد از مواجه شدن فرزندشان با این محتوا بدانند چه رشدی در کدامیک از ساحتهای تربیتی فرزندشان ایجاد میشود. باید بگویند دیدن این فیلم یا پویانمایی چه لزومی دارد؟ این نگاه بزرگتری است.
قرار نیست من هر هلههولهای توی ذهن فرزندم بفرستم، لذا ما محتوای رسانهای را سه بخش میکنیم: یکسری از این محتواها لغو هستند؛ یعنی مضر مثل مواد مخدر یا سم. یکسری محتواها هم لهو هستند، یعنی سرگرمکننده مانند پفک یا اسمارتیز. برخی از آنها رشد هستند. خانواده باید به اینها دقت کند که آن محتوایی که لغو هستند یکذرهاش هم برای بچه سم و آسیبرسان است. آن محتوایی که لهو است ذائقه میسازد و ممکن است جلوی اشتهای فرزند را بگیرد، لذا باید تلاش خانواده بر این باشد که به سمت مصرف محتوای «رشدمحور» بروند.
باید بتوانیم دلیل بیاوریم
در تربیت رسانهای دو شعار داریم؛ انتخاب آگاهانه و کاربردی و استفاده مسئولانه؛ یعنی اگر سؤال شود چرا این را دیدی یا استفاده کردی؟ بتوانیم دلیل بیاوریم و جواب بدهیم و بگوییم به دلیل فلان رشدی که ایجاد میکرد. حالا اگر بخواهیم این دو شعار در خانواده محقق شود، باید چهار گام و دانش و توانایی طی شود. گام اول «آگاهی عمیق» است؛ آگاهی عمیق نسبت به زمینههای رشد و تربیت.
در صنعت تحول بنیادین، شش زمینه و ساحت تربیتی داریم. منِ پدر، منِ مادر حتی منِ بزرگسال و منِ معلم باید هم برای خود و هم برای فرزندم زمینهسازی کنم که در هر یک از این ساحتهای تربیتی چه کاری باید برای فرزندم انجام دهم که از وضع موجودش به وضعیت مطلوبش برسد؛ ۱. ساحت مذهبی یا اعتقادی، عبادی یا اخلاقی ۲. ساحت عاطفی و اجتماعی، دوستیها و ارتباطات فرزند ۳. ساحت زیستی و بدنی، نظام حسی بچه، خوابیدن و مدل خوردوخوراک بچه ۴. ساحت هنری و زیباییشناختی فرزند مانند خط و صدای خوش، فن بیان، تولید هنری ۵. ساحت مهارتهای اقتصادی، تربیت اقتصادی و کلیشههای جنسیتی، مثلاً فرزندم دختر است و باید همسر و مادر شود. پسر است و باید همسر و پدر شود. ۶. ساحت علمی و فناورانه، انواع تفکرات منطقی، انتزاعی و خلاقانه و نقادانه. اینها شش حوزه تربیتی است.
وقتی میگوییم قدم اول در تربیت رسانه، آگاهی عمیق است؛ یعنی آگاهی عمیق نسبت به این ساحتها یا زمینههای تربیتی. رشد و تربیت یعنی اینکه وضع مطلوب فرزندم در این حوزهها چه هست؟ باید چطور شود و به کجا برسد؟ و در نهایت اینکه چطور این مسیر وضع موجود و وضع مطلوب را طی کنم؟
من باید آگاهی عمیق نسبت به آثار تربیتی رسانهها در چند لایه سختافزار و نرمافزار داشته باشم. تلفنهمراه و لپتاپ هر کدام آثاری تربیتی دارد. کدام زودتر شخصی میشود؟ تلفن همراه. کدام زودتر میتواند حیاطخلوت رسانهای شود؟ تلفن همراه؛ بنابراین یک خانواده فهیم، آخرین درگاه رسانهای که برای فرزندش میخرد، تلفن همراه است نه اولین آن. اگر بخواهد بین لپتاپ، تبلت و تلفنهمراه یکی را انتخاب کند، کدام را انتخاب کند؟ لپتاپ. آنی که دیرتر شخصی میشود و کار کردن با آن کمی زحمت دارد و همه اعضای خانواده میتوانند از آن استفاده کنند. آنی که حمل آن خیلی راحت نباشد.
دوران گوگلی شدن آدمها
پیشنهاد میکنیم خود مادر یا پدر زودتر پویانماییهای مورد تأیید را ببینند. ببینید داستان آن چیست تا هنگامیکه میخواهند با فرزندشان گفتوگو کنند دستشان خالی نباشد. در این دوران که نامش «دوران گوگلی شدن آدمها» است، آدمها دیگر پاسخ سوالاتشان را از مراجع سنتی نمیخواهند. حالا مادر یا پدری که از قبل درباره فیلم یا پویانمایی موردنظر مطالعه کرده است و فیلم را از قبل دیده است یکسری تکنیکها را در دست دارد، سر دیدن آن فیلم و پویانمایی با بچه خود گفتوگو میکند در نتیجه آن جایگاهی که از دست رفته بود، یعنی آن مرجعیت تربیتی برمیگردد. بچه با خودش میگوید «آهان! مادر و پدرم این موضوع را میداند. بلد است تحلیل کند و نگاهش در این حوزه، دقیق و عمیق است».
بعد از انتخاب پویانمایی موردنظر به یک گام دیگر تربیتی میرسیم به اسم «ورزیدگی فناورانه»؛ یعنی وقتی من با این سختافزار مواجه میشوم. با پلتفرم، نرمافزار و محتوا مواجه میشوم، چه نکات و توانمندیهایی حین استفاده باید داشته باشم؟ درباره سختافزار چه نکاتی باید مدنظر باشد تا جسم فرزند آسیب نبیند. در سبد مصرف تربیتی فرزندم مدت زمان آن چهقدر باشد؟ چه ساعتی در شبانهروز باشد؟ لذا باید نگاه والدین جامع شود نسبت به اینکه در طول روز چقدر با فرزندشان صحبت کنند. فرزند چقدر باید بازی کند. چه کارهایی باید در سبد مصرف آن باشد.
فضای مجازی «صدا خفه کن» نباشد
میپرسند: «فرزند در طول روز چه مقدار مجاز است از زمانش را پویانمایی تماشا کند؟» میگوییم: خیلی زیاد نیست. میگویند «پس چرا آنقدر بچه ما داره پویانمایی میبیند؟!» میگوییم: چون زیاد با آنها حرف نمیزنیم و از پویانمایی بهعنوان «صدا خفه کن» استفاده میکنیم. مادر و پدر میگویند «برو بشین ببین که کاری به کار من نداشته باشی. حوصلتو ندارم!» چرا؟ چون خود والدین میخواهند سرشان را داخل موبایل کنند و نگاه تربیتی ندارند. آنقدر مشغله دارند که حتی اوقاتی که مشغله ندارند، تربیت فرزندشان در اولویتشان نیست و در درجه دوم و سوم است. طبیعتاً والدینی که در تلفن همراه غرق هستند، فرزندشان را هم اینگونه به مصرفهای رسانهای ارجاع میدهند.
پدرِ ناتوان از ارتباط با فرزند، از پویانمایی، بازی، تبلت و تلفن همراه بهعنوان «باجِ تربیتی» استفاده میکند؛ یعنی میگویند «اگه پسر خوبی باشی، اگه درستو بخونی، برات موبایل میخرم!» این نگاه تربیتی نیست، بلکه ناتوانی تربیت خود را با بهای رسانه پرداخت میکند و میگوید «آن بازی، آن کنسول یا آن پویانمایی را میخرم یا از این ساعت موبایلم را به تو میدهم.»
تماشا با نگاه نقادانه
تماشای فیلم و پویانمایی باید تماشای فعال باشد، اگر برای بچه قصه میخوانیم، باید قصهخوانی فعال داشته باشیم. اگر با حادثهای مواجه میشویم و ماجرای داستان را میبینیم و میخوانیم باید برای فرزندمان چراجویی کنیم و بچه هم این حالت چراجویی را داشته باشد.
یعنی بگوید «راستی مامان چرا اینجوری شد، چرا این کار را کرد، چرا این را گفت؟» یعنی من دارم این داستان را با نگاه نقادانه میبینم. برای ورزیدگی فناورانه باید «مواجه نقادانه» با محتوای رسانهای را از کودکی با فرزند تمرین کرد.
یعنی از همان وقتیکه برای بچه قصه میگوییم تفکر نقادانه را برای او شروع کنیم؛ یعنی قصهخوانی فعال. تا کودک شخصیتها را بشناسد، ماجراهای آن را دقیق بلد باشد، چراجویی کند. درباره شخصیتهای داستان تفکر نقادانه داشته باشد.
گام بعدی و چهارم هم این است که از بچه در «بازسازی خلاقانه» داستان کمک بخواهیم. یکی از ویژگیهای داستانهای پایان باز فعال کردن «تفکر خلاق» است. مثلاً در پایان داستان از فرزند بپرسیم: راستی عزیزم دوست داری این داستان چطوری تمام شود؟ دوست داری چه اتفاقی برایش بیفتد؟ یا فلان شخصیت چی کار کند؟ بچه شروع میکند به فکر کردن. با این کار زمینهسازی میکنیم که انگارههای ذهنی در فرزندمان رخ دهد.