بخشی از کتاب فرزندپروری در عصر رسانه
فرزندپروری چگونه تغییر کرده است
در نیمهٔ اول قرن بیستم، والدین، فرزندان خود را به نحوی کاملاً مشابه با نحوهٔ تربیت خود پرورش میدادند. اعمال مربوط به فرزندپروری از خانوادههای خود آنان و نیز جامعه حاضر الگوگیری میشد. والد بودن همان چیزی بود که هر کس به سادگی انجام میداد. مسئوليت والد بودن، کاری نبود که نیاز به مطالعه داشته باشد. اطلاعات فراوانی دربارهٔ روشهای درست و غلط فرزندپروری، که امروزه بسیار رایج است، وجود نداشت. دفاتر خدماتی بسیار اندکی، خدمات مستقیم برای والدین ارائه میکردند. هیچ کس مهارتهای “فرزندپروری” را آموزش نمیداد. واژهٔ “فرزندپروری”، به مفهوم امروزی آن، هنوز مورد استفاده قرار نمیگرفت. این والدین، با وجود زندگی در جوامعی که بهسرعت رو به صنعتی شدن داشتند، در زمان فرزندپروری به شدت به سنتهایی پایبند بودند که در طول زمان کارایی خود را به اثبات رسانیده بودند. وظایف اولیهٔ والدین در اوایل قرن بیستم شامل تهیهٔ غذا، پوشاک و سرپناه برای کودکان بود تا زمانی که بتوانند مستقل شوند یا با ازدواج خانه را ترک کنند. چون حضور فیزیکی مستلزم کار بدنی بیشتری بود، فعالیتهای دوران فراغت به عنوان پاداش به شمار میرفتند. به عنوان مثال، خانوادهها برای سپریکردن اوقات خود، انتخابهای محدودی داشتند. همیشه کارهایی برای انجام دادن در خانه وجود داشت و اغلب تعداد زیادی فرزند برای کمک در این امور حضور داشتند. خانوادهها در آن زمان پرجمعیت بودند و فرزندان نقش پررنگتری در حمایت از امور خانه نسبت به امروز ایفا میکردند. مادر من بهعنوان یک دختر جوان در۱۹۲۰ ،از تجمع در کلیسا در روزهای یکشنبه و خوردن غذا در کنار هم بهصورت هفتگی یاد میکند که خانواده بهعنوان تفریح دور هم جمع میشدند. او سایر اوقات هفته را صرف مطالعه و کارهای روزمرهٔ پس از مدرسه میکرده است. والدین او نیز، سرگرم نقشهای ویژهٔ خود بودهاند. پدربزرگ من بهعنوان یک کارگر معدن زغال سنگ، بیشتر روز، سخت مشغول کار بود، و مادربزرگم خانهای با هفت فرزند را مدیریت میکرد. با وجود این برنامهٔ ساختارمند، مادر من خاطراتی را از عمهها، عموها، دايیها، خالهها و اقوام به یاد میآورد که در طول هفته به خانه میآمدند، با او حرف میزدند، شوخی و خنده میکردند، غذا میآوردند و یا گاهگاهی دور هم شام میخوردند. مادر من نمیتوانست مانند کودکان امروزی در این مواقع به اتاق خود برود و سرگرم فیلم و یا بازیهای ویديویی یا کامپیوتری شود. او بایستی بر سر میز شام حضور میداشت و به سخنان افراد گوش میداد. او همانند سایر کودکان هم دورهٔ خود، با مشاهدهٔ تعامل بزرگترها از نزدیک، نقشهای افراد بزرگتر، ارتباطات و انتظارات جامعه را از آنها یاد میگرفت. هم والدین و هم فرزندان از این سبک زندگی سود میبردند. این سودها شامل مشارکت افراد بیشتری از خانواده در کمک به مسئولیتهای والدین بوده؛در عین حالی که فرزندان، فرصت مشارکت در تعاملات فردی را به دست میآوردند که والدین بهتنهایی قادر به انجام آن نبودند.
هنوز هیچ دیدگاهی نوشته نشده است